سپـﯦـــددشـﭠـــ سراﮮهمـﮧ

شـﮩࢪﮮ دࢪ مـࢪڪز آبشاࢪهاﮮ بـﭔشـﮧ ،گـࢪﭔﭞ،چڪان،ﭡـلـﮧ زنگ(شوﮮ)

ڪلامـ - خاطرﮪ شـﮩـدا 8 / 1

کلام:

 حلقوم ها را می‌توان برید اما فریادها را هرگز، فریادی که از حلقوم بریده برمی‌آید، جاودانه می‌ماند.شهيد سيد مرتضي آويني

خاطره:

همسرش میگه: یه روز اومدم خونه، چشماش سرخ شده بود. نگاه کردم دیدم کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب توی دستاش گرفته بهش گفتم: گریه کردی؟ یه نگاهی به من کرد و گفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی میشه؟ مدتی بعد برای گروه خودشون یه صندوق درست کرده بود و به دوستاش گفته بود: هر کی غیبت کنه باید پنجاه تومن بندازه توی صندوق. باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه. شهید محمدحسن فایده
منبع : کتاب کوله پشتی به نقل از افلاکیان
منبع کلام شهدا:اسك دين

 

ܓ  ܓ به اميد ظهور حضرت حجة ابن الحسن العسكري (عج) كه صد البته نزديك است  ܓ  ܓ 

[ یک شنبه 8 فروردين 1395برچسب:شهيد سيد مرتضي آويني, ] [ 6:37 ] [ مـﭔﻼد♥ڪـࢪدﮮ ] [ ]

کلام - خاطره شهــــدا22

کلام شهدا : 
 بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان.
شهيد سيد مرتضي آويني

خاطره شهدا : 

در پلیس راه خرمشهر جلسه ای با حضور بنی صدر، ریاست جمهوری وقت و جانشین فرماندهی کل قوا، و شیخ شریف و (شهید) کلاهدوز، فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وقت، و سرهنگ رضوی، فرمانده وقت ناحیه ژاندارمری خوزستان، و (شهید) سرگرد اقارب پرست و (شهید) جهان آرا، فرماندهی وقت سپاه خرمشهر، و سروان امان الهی، که با شیخ شریف همکاری می کرد و سایر فرماندهان عالی رتبه حاضر در منطقه برگزار گردید. در آن جلسه، شیخ شریف به بنی صدر گفت: آقای بنی صدر شما فرماندهی کل قوا هستید، چرا نیرو نفرستادید؟ بنی صدر گفت: شما از آوردن نیرو چه می دانی؟ چرا ما یک نیرویی را فدا کنیم؟ در صورتی که شهروندان می توانند از آن دفاع کنند. شیخ شریف عصبانی شد و چوب کوتاهی که در دستش بود به بنی صدر نشان داد و گفت: با این از شهر دفاع کنیم. با این حرفی که شما می زنید، بگویید: ما می خواهیم شهر را تحویل بدهیم به اضافه ی مردمش. بنی صدر به شیخ گفت: شما که تکنیک رزمی ندارید، احساساتی چرا برخورد می کنید؟ شما از جبهه و جنگ چه می دانید؟ این ما هستیم که تشخیص می دهیم. من فرمانده کل قوا هستم.... در این هنگام سرهنگی که همراه بنی صدر بود، رو به شیخ کرد و گفت: این ها دیوانه هستند. شیخ شریف در جواب گفت: دیوانه، بعدها مشخص می شود کیست؟ دیوانه همان شخصی است، که قصد خیانت دارد. ما قصد خیانت نداریم. شیخ شریف که خیلی ناراحت شده بود ...به آنها گفت: خدا لعنتتان کند و جلسه را ترک کرد. بعد از ترک این جلسه، فقط شیخ شریف بود که به سمت خرمشهر برگشت و آن آقایان و فرماندهان همه با بنی صدر به اهواز و تهران برگشتند. در بین راه به شیخ شریف گفتم: حاج آقا شما یک مقداری رعایت کنید. هر چه باشد الان بنی صدر، رئیس جمهور است. شما نباید با او این طور حرف می زدی. شیخ شریف، یک حالت بهت و حیرت به او دست داده بود و از این قضیه بسیار متاثر بود. بعد از یک ساعت، شیخ شریف رو به من کرد و گفت: تو هنوز بچه ای و بنی صدر را نمی شناسی؟ ولی من او را می شناسم.   شيخ محمد حسن شريف قنوتي
منبع : برگرفته از پايگاه انفطار

[ شنبه 23 شهريور 1394برچسب:شهيد سيد مرتضي آويني, ] [ 1:38 ] [ مـﭔﻼد♥ڪـࢪدﮮ ] [ ]